کد مطلب:154110 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:121

مراجعت اهل بیت به مدینه
پس از آنكه مردم شام خاندان رسول خدا را شناختند و مخصوصا سخنرانی امام زین العابدین در مسجد دمشق یزید و حكومت بنی امیه را به افتضاح كشانید و انقلاب فكری در مردم شام به وجود آورد، یزید امام سجاد را طلبید و اظهار داشت: خدا لعنت كند پسر مرجانه را به خدا قسم اگر من با پدرت رو به رو می شدم تمام پیشنهادات او را می پذیرفتم و با تمام قدرت مرگ را از او دور می ساختم لیكن مقدرات الهی است كه می باید انجام گیرد، اكنون هر حاجتی داری بخواه.

امام زین العابدین فرمود: حاجت اول من آن است كه سر بابایم حسین را به من نشان دهی تا او را دیدار و با او وداع نمایم، دوم آن كه دستور بده آنچه را كه از اموالمان غارت كردند به ما برگردانند، سوم آن كه اگر قصد كشتنم را داری كسی را همراه این زنان بنما تا ایشان را به حرم جدشان برگرداند.

یزید گفت: سر پدر را هرگز نخواهی دید و از قتل تو گذشتم تو خود آنها را به وطن می رسانی و به جای آنچه كه از شما گرفته اند چند برابر به شما خواهم داد.


امام سجاد فرمود: چشم داشتی به مال تو نداریم بلكه در میان این اموال لباسهائی است كه جده ام فاطمه زهرا دخت رسول خدا آن را رشته و بافته است و مخصوصا روسری و پیراهن و گوشواره های فاطمه دختر رسول خدا در آن ها است.

یزید دستور داد آن ها را برگردانند و دویست دینار بر آنها افزود كه زین العابدین آن را میان فقرا و مساكین تقسیم كرد.

آنگاه یزید نعمان بن بشیر را كه از صحابه رسول خدا بود مأمور كرد تا وسیله حركت اهل بیت را فراهم نماید و شخص امینی همراه آنان نموده ایشان را محترمانه به مدینه برساند فرستاده یزید همراه سی نفر نیرو با اهل بیت حسین (ع) بسوی مدینه حركت كردند و در مسیر جلودار كاروان اهل بیت بودند و در هر منزلی كه فرود می آمدند در رفع نیازهای آنان كوشش داشتند تا وارد مدینه شدند.

در نزدیكی مدینه فاطمه دختر علی (ع) به خواهرش زینب عرض كرد: این مرد بما خدمت كرده شایسته است كه از او تقدیر كنیم؟

زینب فرمود: بخدا قسم چیزی نداریم كه به او بدهیم مگر زیورآلات خود را من دستبند و گوشواره ام را بیرون آوردم و خواهرم زینب نیز دستبند و گوشواره خود را بیرون كرد و به نزد او فرستادیم و از كمی آن عذرخواهی نمودیم.

دلیل گفت:اگر كارم برای دنیا بود به كمتر از این خوشحال می شدم لیكن جز خدا هدفی نداشتم كه به خاطر خویشاوندی شما به رسول خدا خدمت كردم و هدایا را به ما برگردانید [1] .


[1] بحار ج 45 ص 144 نفس المهموم (بنقل از اخبار الدول ص 109) ص 464 و 470 - ارشاد ص 247.